آوازی است که بدان سگ را بر نخجیر یا سگی دیگر و امثال آن برآغالند. کیش کیش. (یادداشت مؤلف). رجوع به کش کش شود، کلمه ای که بدان مرغ خانگی یا مرغان دیگر را رانند
آوازی است که بدان سگ را بر نخجیر یا سگی دیگر و امثال آن برآغالند. کیش کیش. (یادداشت مؤلف). رجوع به کُش کُش شود، کلمه ای که بدان مرغ خانگی یا مرغان دیگر را رانند
طراح. نقشه بردار. که نقشه ترسیم کند، در تداول، که به زیان دیگران و برای غلبه بر حریفی یا انجام کاری طرحی ریزد. که با توطئه و دسیسه منظور خود را عملی کند. محتال. سیاس. توطئه گر
طراح. نقشه بردار. که نقشه ترسیم کند، در تداول، که به زیان دیگران و برای غلبه بر حریفی یا انجام کاری طرحی ریزد. که با توطئه و دسیسه منظور خود را عملی کند. محتال. سیاس. توطئه گر
نیم کشیده. تیغ و تیر و مانند آن که تمام نکشیده باشند. (آنندراج). تیغ یا دشنه یا خنجری که آن را تا نیمه از نیام بیرون کشیده باشند. تیری که در کمان گذاشته و زه کمان را تا نیمه کشیده باشند: می خواست دوش عذر جفاهای او خیال صد تیر آه نیم کشم در کمان بماند. ؟ - نیم کش کردن،قسمتی از شمشیر و خنجر و مانند آن را از غلاف بیرون آوردن. (فرهنگ فارسی معین) : چوسبز نیمچه علم نیم کش کردی سیاه چهره شود راست جهل چون فرفخ. محمد نسوی (از فرهنگ فارسی معین)
نیم کشیده. تیغ و تیر و مانند آن که تمام نکشیده باشند. (آنندراج). تیغ یا دشنه یا خنجری که آن را تا نیمه از نیام بیرون کشیده باشند. تیری که در کمان گذاشته و زه کمان را تا نیمه کشیده باشند: می خواست دوش عذر جفاهای او خیال صد تیر آه نیم کشم در کمان بماند. ؟ - نیم کش کردن،قسمتی از شمشیر و خنجر و مانند آن را از غلاف بیرون آوردن. (فرهنگ فارسی معین) : چوسبز نیمچه علم نیم کش کردی سیاه چهره شود راست جهل چون فرفخ. محمد نسوی (از فرهنگ فارسی معین)
دشنامی است. (یادداشت مؤلف) : ای ریش کش شهابک مأبون هزار تیز در ریش آن پدر که تو هستی ورا پسر. سوزنی. ، آنان که ریش مردم را می کشند: کوسۀ کم ریش دلی داشت تنگ ریش کشان دید یکی را به جنگ گفت رخم گرچه زجاجی وش است ایمنی از ریش کشان هم خوش است. ؟ (از یادداشت مؤلف)
دشنامی است. (یادداشت مؤلف) : ای ریش کش شهابک مأبون هزار تیز در ریش آن پدر که تو هستی ورا پسر. سوزنی. ، آنان که ریش مردم را می کشند: کوسۀ کم ریش دلی داشت تنگ ریش کشان دید یکی را به جنگ گفت رخم گرچه زجاجی وش است ایمنی از ریش کشان هم خوش است. ؟ (از یادداشت مؤلف)
دهی است جزء دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. در 24هزارگزی جنوب غربی اسفراین، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 328 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و محصولش غلات، بنشن، پنبه و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است جزء دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. در 24هزارگزی جنوب غربی اسفراین، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 328 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و محصولش غلات، بنشن، پنبه و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)